پریشان



 

مثل باران
بر من ببار
با احساست
با واژه هایت
با چشمهایت
با موهایت
با انگشتانت
و خیس کن وسعت زخمی کویر زندگی ام را
مرا با خود ببر
به سرزمینِ شبهای نقره ای .
آنقدر که من "تو" باشم !
با همان چشمها دستها. قدمها.
در قامت تو رقصیدن
در صورت تو دیده شدن
در سیرت تو عاشق بودن
وای زیباست.
اینجا آغوش من تنهاست.
تنهای تنهای تنها.



پ ن : سهیل لب تشنه مثل خورشید.
پ ن : میدانم عمر خیلی هم طولانی نیست بخدا طولانی نیست .
پ ن : برادر. پدر.

 

 


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

118فایل- فروش فایل حجمی ساوجبلاغ پژوهي وبلاگی در باره همه چیز چالشها و فرصتهای آموزش عالی اول تویی و آخر خودت وبلاگ سید محمد مدنی بهترین سایت hazrate-ashraf baran121 برندسازی، ساخت و توسعه ی برند، مشاوره ی اثر بخش BRAND